آموزش دروس مطالعات علوم اجتماعي

آموزش دروس مطالعات علوم اجتماعي
مطالب مربوط به دروس دوره راهنمايي مانند تاريخ وجغرافيا و اجتماعي و مطالب جالب مانند ديگر همچون مقاله يا تحقيقات دانش آموزي پاور پووينت ها و عكس هاي آموزشي  
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

 آموزش مطالعات علوم اجتماعي

 و آدرس

 fardanegar.LoxBlog.com

 لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

ميرزا تقي‌خان اميركبير صدراعظم ايران          

ميرزا تقي خان اميركبير يا ميرزا محمدتقي خان اميركبير، پسر مشهدي قربان هزاوه‌يي فراهاني نوه تهماسب بيك است. (مشهدي قربان طباخ اشراف آن زمان كه بعدها به طور اختصاصي طباخ آشپزخانه ميرزا عيسي معروف به ميرزا بزرگ قائم مقام فراهاني شد). ميرزا تقي خان اميركبير در خانواده‌اي از طبقات پاييني ملت ايران در روستاي هزاوه به دنيا آمد و با حفظ اين امتياز در دامان يكي از بهترين‌ و اصيل‌ترين خاندان‌هاي آن روز ايران تربيت يافت و رشد كرد.

  هزاوه در دو فرسخي شمال غربي شهرستان اراك و در مجاورت فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت. كربلايي محمد قربان در سلك نوكران ميرزا عيسي قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزي رسيد و در زمان ميرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز كرد و در اواخر عمر قاپوچي قائم مقام شد. حشر و نشر ميرزا تقي خان با فرزندان خانواده قائم مقام از سويي و استعداد و دقت نظر اميركبير از سوي ديگر از او شخصيتي مي‌سازد كه نظير آن در عصر قاجار كمتر ديده مي‌شود. راه يافتن امير كبير به كلاس درس فرزندان قائم مقام در حالي كه امثال او حق تعليم و تعلم نداشته‌اند و تعبيراتي كه قائم مقام در خصوص او به كار مي‌برد، عظمت شخصيت اميركبير را در همان دوران طفوليت نشان مي‌دهد.

امير چون به سن رشد رسيد در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امير نظام، وارد خدمات دولتي شد. تحرير و نويسندگي در محضر اين دو شخصيت، آغاز كار اميركبير است. بعد از مدتي لشكر نويسي در سال 1251 هجري قمري به شغل و لقب مستوفي نظام در لشكر آذربايجان منسوب و ملقب گرديد. بعد از سمت استيفا به وزير نظامي فرمانده كل قوا مي‌رسد و بعد از مدتي با جلوس ناصرالدين شاه بر تخت، محمدتقي خان، به لقب اميركبيري، اتابكي و نائبي درآمد. در حالي كه منصب صدارت و امير نظامي را داشت.

در سال 1265 خواهر شاه را به عقد ازدواج خود درآورد تا از اين طريق پيوند مستحکمتري را با خانواده سلطنتي برقرار کند. با اين وجود، اين وصلت سياسي سودي به حال امير نداشت و او در پي توطئه‌چيني گروهي از درباريان که مهدعليا مادر همسرش نيز جزو آنان بود، ابتدا از صدارت عزل شد و سپس به قتل رسيد.

طبق مفاد سند ازدواج اميرکبير، ملک زاده خانم يگانه خواهر تني ناصرالدين شاه قاجار با مهريه يک جلد قرآن و «هشت هزار تومان نقد اشرفي ناصرالدين شاهي که هر شاهي هيجده نخود وزن دارد» به عقد اتابک اعظم ميرزاتقي خان درآمده است. در ذيل اين سند، مهر اميرکبير با عبارت "الملک الحق المبين. عبده محمدتقي" ديده مي‌شود. همچنين دو شاهد ازدواج که مهر خود را ذيل عقدنامه زده‌اند عبارتند از «محمود بن محمد علي» و «ابوالقاسم حسني الحسيني».

اميركبير سرگرم اصلاحات كلي شد در حالي كه مملكت سخت گرفتار طغيان ناشي از هرج و مرج اواخر دوران محمدشاه بود.

عناوين و القابي كه به دست آورد بدين قرار است: كربلايي محمد تقي- ميرزا محمدتقي خان- مستوفي نظام- وزير نظام- امير نظام- امير كبير- امير اتابك اعظم(شوهر خواهر ناصر الدين شاه نيز شد).

محمد تقي پسر كربلايي قربان، آشپز ميرزا عيسي قائم مقام اول بود كه در خانه قائم مقام تربيت يافت و در اوايل جواني به سمت منشي قائم مقام اول به خدمت مشغول گشت و مورد عنايت رجل سياسي دانشمند قرار گرفت و بعداٌ در دستگاه قائم مقام دوم نيز مورد توجه واقع شد تا جايي كه وي را همراه هياتي سياسي به روسيه فرستاد و در نامه‌اي در مورد هوش و نبوغ ميرزا تقي خان چنين نوشته:

خلاصه اين پسر خيلي ترقيات دارد و قوانين بزرگ به روزگار مي‌‌گذارد. باش تا صبح دولتش بدمد.

در اين ماموريت كه براي عذرخواهي از قتل گريبايدوف كه در ايران رخ داده بود، انجام مي‌‌شد، از تزار روسيه معذرت خواست و طوري عمل نمود كه مورد تائيد و پسند تزار و دربار ايران قرار گرفت. اميركبير در سفر به روسيه به مؤسسات فرهنگي، نظامي و اجتماعي آنجا توجه نمود و به اين فكر بود كه راه ترقي ايران نيز داشتن دانشگاه و تشكيلات نظامي و فرهنگي منظم است.

دومين ماموريت وي رئيس هيات سياسي ايران به ارزنة‌الروم براي حل اختلاف مرزي بين ايران و امپراتوري عثماني بود. در اين ماموريت كه نزديك به دو سال طول كشيد علاوه بر آشنايي با زدو بندهاي سياسي شرق و غرب با دليري خاصي توانست اختلاف مرزي را به نفع ايران پايان دهد و محمره و اراضي وسيع طرف چپ شط العرب را كه مورد ادعاي عثماني‌ها بود به ايران ملحق كرد. اين اقدام و پيشنهادهاي مفيد اميركبير، مورد عناد و حسادت حاجي ميرزا آغاسي قرار گرفت.

چون محمد شاه مرد، ناصرالدين ميرزا كه قصد حركت به تهران و نشستن بر تخت سلطنت را داشت نمي‌توانست حتي هزينه سفر خود و همراهان را به تهران تهيه كند در اين هنگام كه اميركبير در تبريز و ملقب به امير نظام بود با ضمانت شخصي پول فراهم كرد و ناصرالدين شاه را به تهران آورد اما درباريان حتي مهد عليا مادر ناصرالدين شاه كه در زد و بندهاي سياسي خارجي دست داشت مخالف امير بودند، ولي ناصرالدين شاه هر روز بر مرتبه و مقامش مي‌‌افزود تا جايي كه ملقب به اميركبير و صدراعظم گرديد. در مدت كوتاهي كه اميركبير صدراعظم بود(در حالي كه ناصرالدين شاه در آغاز سلطنت فقط 16 سال داشت) با نبوغ خاص و احساسات پر شور ميهن پرستي خود، اقداماتي بس ارزنده كرد.

نخست به امنيت داخلي پرداخت. سالار را كه در خراسان گردنكشي مي‌‌كرد و از جانب روس‌ها و انگليسي‌ها حمايت مي‌‌شد سركوب كرد. در نامه‌هايي كه به نمايندگان سياسي و نظامي روس مي‌‌نوشت و در جواب‌هايي كه مي‌‌داد، دليري و ثبات راي و ميهن پرستي موج مي‌‌زند.

پس از برانداختن سالار از خراسان، فارس و بلوچستان را آرام ساخت و در همه مناطق عشيره نشين و هر جا كه ممكن بود آشوبي برخيزد قراول خانه ايجاد نمود و در سراسر مملكت امنيت برقرار گشت.

در دوره صدارت اميركبير تركمانان كه همواره از مدتها پيش به نقاط دور و نزديك مناطق اطراف خود حمله مي‌‌كردند به هيچ اقدام خلافي دست نزدند.

اميركبير اقدامات فراواني در دوره كوتاه صدارت خود به شرح زير نمود:

ايجاد امنيت و استقرار دولت.

تنظيم قشون ايران به سبك اروپايي.

ايجاد كارخانه‌هاي اسلحه سازي.

اصلاح امور قضايي.

جرح و تعديل محاضر شرع.

تأسيس چاپارخانه.

تأسيس دارالفنون.

روزنامه وقايع اتفاقيه

بناي روزنامه وقايع اتفاقيه به سال 1267 از ارزنده ترين تأسيسات اجتماعي امير است.

بنيانگزار روزنامه در ايران ميرزا صالح شيرازي است. از شاگرداني بود كه در زمان عباس ميرزا براي تحصيل علوم جديد به انگلستان رفت. ضمناً به ذوق خود فن چاپ را آموخت، و از جمله كساني است كه در ايران مطبعه سنگي را تأسيس نمود. به علاوه او را پيشرو انديشه هاي سياسي جديد مغرب زمين در ايران مي شناسيم. ميرزا صالح نخستين روزنامه ايران را در زمان محمد شاه به سال 1252 در تهران بر پا كرد. روزنامه اي بود كه ماهي يكبار با چاپ سنگي منتشر مي شد، و بيش از چند سالي دوام نكرد. 

ذهن امير درباره روزنامه و ارزش سياسي و مدني آن خوب روشن بود، و از روزنامه هاي فرنگستان آگاهي داشت. حتي خوانده بود كه: در شهر فرانكفورت آلمان (امير اساساً به دولتهاي آلماني توجه خاص داشت) باسمه كردن كاغذ اخبار كه از تاريخ 1651 مسيحي.. بنا شده، الي حال مطلقاً بسته نشده، و هميشه در كار باسمه اخبار است. توجه ميرزا تقي خان معطوف به دو معني بود: يكي اطلاع يافتن دولت از اوضاع جهان، و ديگر پرورش عقلاني مردم و آشنا كردن آنها به دانش جديد و احوال ديگر كشورها.

شماره اول روزنامه وقايع اتفاقيه روز جمعه پنجم ربيع الثاني 1267 (هفتم فوريه 1851) انتشار يافت. در صفحه اول علامت شير و خورشيد ايران و عبارت "يا اسدالله الغالب" نگاشته شده بود. اين شماره به عنوان "روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران" منتشر گرديد. از شمارهً دوم به نام "وقايع اتفاقيه" خوانده شد. و تا ده سال بعد (1277 ه.ق.) به همين اسم نشر مي شد. در اين سال هنگام تصدي ميرزا ابوالحسن خان غفاري كاشاني صنيع الملك، نام آن تغيير كرد و از شماره 474 به روزنامه "دولت عليه ايران" مبدل شد؛ و ضمناً به شكل روزنامه مصور درآمد. اين نخستين روزنامه مصوري است كه در ايران انتشار يافت. ديري نگذشت كه دوباره اسم آن تغيير كرد و به روزنامه "دولتي" بدل شد. پس از آن به نام "روزنامه ايران" منتشر گرديد و تا انقلاب مشروط همين اسم را حفظ كرد.

وقايع اتفاقيه روزنامه هفتگي بود، با چاپ سنگي بطبع مي رسيد. شيوه نگارش آن ساده و روشن و بكلي خالي از تقليد و تكلف بود. تا شماره هفدهم آن روزهاي جمعه پيش از ظهر انتشار مي يافت، از شماره هجدهم به بعد انتشارش به روزهاي پنجشنبه موكول گرديد. تا شماره 656 انتشار هفتگي آن مرتب بود، از آن پس گرفتار بي نظمي شد. بهاي تك شماره آن در سرتاسر ايران ده شاهي، و اشتراك ساليانه اش 24 ريال بود. چون به گوش دولت رسيد كه كاركنان ولايات سواي بهاي روزنامه چيزي از مردم به نام"خدمتانه" گرفته اند؛ اعلام شد كه قيمت آن "در كل شهرهاي ممالك محروسه بدون اخراجات ديگر" همان ده شاهي است، و مطالبه كردن چيزي بيش از آن "بسيار خلاف رأي امناي دولت" است.

مدير روزنامه، حاجي ميرزا جبار ناظم المهام كنسول سابق ايران در بغداد بود. "مباشر" روزنامه "ادوارد برجيس" انگليسي، و نويسنده آن "عبدالله ترجمه نويس" بود.  روزنامه در مطبعه حاجي عبدالمحمد استاد مطبعه چي چاپ مي گرديد. حيف كه ميرزا صالح دوست ديرين امير درگذشته بود، وگرنه هيچ كس شايسته تر از او براي كار روزنامه نبود. 

نشر علوم جديد.

فرستادن ايرانيان به خارج براي تحصيلات وتدريس در ايران.

استخدام استادان خارجي و تصميم به جايگزيني آنها با ايرانيان.

ترويج ترجمه و انتشار كتب علمي.

ايجاد روزنامه و انتشار كتب.

ترويج ساده نويسي و لغو القاب.

بناي بيمارستان و رواج تلقيح عمومي آبله.

مرمت ابنيه تاريخي.

مبارزه با فساد و ارتشاء(كه چون مرضي مزمن در همه شئون زندگاني ايران رخنه كرده بود).

تقويت بنيه اقتصادي كشور.

ترويج صنايع جديد.

فرستادن صنعتگر به روسيه و مقابله صنعتي با روسيه توسط دست تواناي استاد كاران اصفهاني.

استخراج معادن.

بسط فلاحت و آبياري.

توسعه تجارت داخلي و خارجي.

كوتاه كردن دست اجانب در امور كشور.

تعيين مشي سياسي معيني در سياست خارجي.

اصلاح امور مالي و تعديل بودجه.

 

اقدامات مذكور در واقع شامل همه شئون كشوري مي‌‌شد. با لغو يا كسر مقرري‌ها و مستمري ها، عده‌اي با وي دشمن شدند اما چون همين مستمري‌ها كه قبلاٌ دير به دست صاحبان آن مي‌‌رسيد در روزگار امير مرتباً بدانها داده مي‌شد، تا حدي آنها را راضي كرد. وضع بودجه مملكتي سر و صورتي يافت تا جايي كه اميركبير حقوق ناصرالدين شاه را نيز محدود كرد.

جلو بذل و بخشش‌هاي او را گرفت و اگر حواله‌اي از شاه مي‌‌رسيد جواب مي‌‌نوشت كه اگر اين پول پرداخت شود از بودجه بسيار كم مي‌شود. در برقراري مستمري براي اشخاص دولتهاي خارجي اعمال نفوذ مي‌‌كردند تا به موقع بتوانند از وجود آنها در بروز شورش و آشوب و اخلال استفاده كنند.

در اين نامه كه ملاحظه مي‌شود: گاهي به خاك پاي همايوني معلوم مي‌شود فدوي در وجوه مخارج التفاتي قبله عالم مضايقه و خودداري مي‌كند اين قدر بر راي همايون آشكار باشد كه به خدا من جميع عالم را براي راحتي وجود مبارك همايوني مي‌‌خواهم اگر گاهي جسارتي شود از اين راه است. مي‌‌خواهد كه خدمت شما از جهت پول مخارج لازمه معطل نماند... خود فدوي ديناري به احدي نخواهد داد. آن وجه را كه بايد به مردم بدهيد به مخارج لازمه قشون پادشاهي مي‌‌دهد. قبله عالم انشاء الله عيدي مرحمت مي‌‌فرمائيد ... زياده جسارت نمي‌ورزد.

دانش و فرهنگ جديد دارالفنون

انديشه امير در بناي دارالفنون از يك سرچشمه الهام نگرفته بود، بلكه حاصل مجموع آموخته هاي او بود. آكادمي و مدرسه هاي مختلف روسيه را ديده بود؛ در كتاب جهان نماي جديد كه به ابتكار و زير نظر خودش ترجمه و تدوين شد، شرح دارالعلمهاي همه كشورهاي غربي را در رشته هاي گوناگون علم و هنر با آمار شاگردان آنها خوانده بود؛ و از بنيادهاي فرهنگي دنياي جديد خبر داشت.  

وجهه نظر امير را در ايجاد دارالفنون بايد بدرستي بشناسيم. ذهن امير در اينجا در درجه اول معطوف به دانش و فن جديد بود، و بعد به علوم نظامي توجه داشت. اين معني از مطالعه تطبيقي برنامه درسهاي دارالفنون، و نامه هاي امير راجع به رشته تدريس استاداني كه استخدام شدند، روشن مي گردد.  رشته هاي اصلي تعليمات دارالفنون بنحوي كه او در نظر گرفته بود عبارت بودند از: پياده نظام و فرماندهي، توپخانه، سواره نظام، مهندسي، رياضيات، نقشه كشي، معدن شناسي، فيزيك و كيمياي فرنگي و داروسازي، طب و تشريح و جراحي، تاريخ و جغرافيا، و زبان هاي خارجي. مدرسه هفت شعبه داشت، و پاره اي مواد مزبور مشترك بود.  در ضمن بايد دانسته شود كه براي فنون نظامي دستگاه تعليماتي جداگانه اي در خود تشكيلات لشكري تعبيه نهاد، و شعبه علوم جنگي دارالفنون مكمل آن بشمار مي رفت. 

سنگ بناي دارالفنون در اوائل 1266 در زمين واقع در شمال شرقي ارك سلطنتي كه پيش از آن سربازخانه بود نهاده شد. نقشه آن را ميرزا رضاي مهندس كه از شاگرداني بود كه در زمان عباس ميرزا براي تحصيل به انگلستان رفته بود كشيد؛ و محمدتقي خان معمارباشي دولت آن را ساخت. و شاهزاده بهرام ميرزا به كار بنائي آن رسيدگي مي كرد. ساختمان قسمت شرقي دارالفنون تا اواخر 1267 به انجام رسيد و مورد استفاده قرار گرفت. بـقـيـه آن تا اوايــل سـال 1269 پايان يافت. چهار طرف مدرسه را پنجاه اطاق "منقش مذهب" هر كدام به طول و عرض چهار ذرع ساخته جلو آنها را ايوانهاي وسيع بنا نمودند. در گوشه شمال شرقي تالار تئاتر احداث شد. در پشت دارالفنون كارخانه شمع كافوري و آزمايشگاه فيزيك و شيمي و دواسازي برپا نمودند. چاپخانه اي هم ضميمه آن گرديد، به علاوه كتابخانه و سفره خانه اي ساختند. در ورودي دارالفنون به طرف خيابان ارك "باب همايون" باز مي شد؛ در كنوني آن در خيابان ناصريه به سال 1292 ساخته شد.  

اميركبير علاوه بر وصول ماليات معوقه و افزودن به درآمد دولت بر توسعه كشاورزي و تجارت نيز افزود، از اسراف و تبذيرها جلوگيري مي‌‌كرد.

در گماشتن افراد صالح و صديق بر سر كارها و طرد اشخاص نالايق اهتمام بسيار مي‌‌نمود. با متحداشكل كردن سپاه ايران – كارخانه اسلحه سازي در ايران تأسيس كرد كه روزانه 1000 تفنگ مي‌‌ساخت.

در بسط فرهنگ و استخدام استادان خارجي دقت بسيار مي‌‌كرد و براي استخدام استادان شرايط خاصي وضع نمود. در چاپ و انتشار كتب و تأسيس روزنامه وقايع اتفاقيه كوشش بسيار نمود.

اقدامات انقلابي و ملي اميركبير سبب شد كه گروهي استفاده جو، بناي تحريك نسبت به وي بگذارند تا جايي كه فرمان عزل و قتل امير كبير را از ناصرالدين شاه گرفتند او را در حمام فين كاشان در ربيع الاوّل سال 1268 توسّط حاجي علي خان حاجب الدوله كشتند اما بايد دانست بقول انديشمند فرهيخته كشورمان ارد بزرگ  : برآزندگان و ترس از نيستي؟! آرمان آنها نيستي براي هستي ميهن است. و امير كبير هيچگاه براي انجام امور درست مملكتي پيش اجنبي سر خم نكرد و آبادي و پيشرفت كشور انگيزه واقعيش بود .

18 دي مصادف است با شهادت ميرزا تقي خان اميركبير، ستاره بي نظير تاريخ ايران زمين كه صد و پنجاه و اندي سال پيش به عنوان صدراعظم ايران درخشيد و در كمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع صدارتش خاموش شد. آشپززاده اي كه به دليل استعدادش مورد توجه قرار گرفت و توسط قائم مقام، والامقامي آگاه و وطن پرست شد.

  آنچه همواره نام امير كبير را در نهضت علم و دانش ماندگار خواهد كرد، همانا تأسيس مدرسه دارالفنون به سبك جديد و استخدام معلمين و استادان خارجي است كه در كنار آنها اساتيد برجسته ايران هم بودند و تدريس مي‌كردند. گرچه بعد از تأسيس اين مدرسه آنچه اميركبير در زمان حياتش در نظر داشت متحقق نشد و حسودان اميركبير چون ميرزا آقاخان نوري سلطه و نفوذ يافتند و اغراض و اميالشان را در اين امر مهم دخالت دادند، از جمله بردن صد نفر شاگرد از شاهزادگان به نزد ناصرالدين شاه تا در اين مدرسه تعليم يابند. افسوس كه يك روز پس از عزل اميركبير، معلمان فرنگي وارد تهران مي‌شوند و گويي او را در حال توقيف ملاقات مي‌كنند. ميرزا آقاخان نوري با وجود آمدن معلمان از فرنگ، هنوز سعي در تعطيلي دارالفنون دارد كه ناصرالدين شاه مخالفت مي‌كند.

اميرکبير که از همان آغاز صدارت سخت مورد حمايت و اعتماد ناصرالدين شاه قرار گرفته بود، در روز جمعه 22 ربيع‌الاول 1265 با ملکزاده خانم عزت‌الدوله خواهر تني شاه ازدواج کرد.

تلاشهاي اصلاحگرانه اميرکبير مدتي طولاني تداوم نيافت و در حالي که سياست خارجي مستقل اميرکبير و تلاشهاي جدي او براي قطع نفوذ و دخالت روس و انگليس مي‌رفت تا طليعه آغاز عصر نويني در کشور شود، توطئه‌هاي نمايندگان سياسي اين دو کشور و همگامي بدخواهان پيدا و پنهان داخلي اميرکبير با سياست بيگانگان به‌تدريج موجبات رنجش و سپس نوميدي و خشم ناصرالدين شاه را از او فراهم آورده از صدارت اعظمي و ديگر مشاغل اداري و نظامي‌اش معزول کرده و به شهر کاشان تبعيد کرد.بدين ترتيب با دسيسه بيگانگان و همدستي و خيانت گروهي از عوامل اثرگذار داخلي ناصرالدين شاه، حاجي علي مراغه اي (حاجب الدوله) را مأمور قتل اميرکبير کرد.

اميرکبير در محرم 1268 از مقام صدارت عظمي عزل شد و در شب شنبه 18 ربيع‌الاول 1268 توسط حاجب‌الدوله در حمام فين کاشان به قتل رسيد.

قتل امیرکبیر

 اولین دشمنی که از مخالفین او سرزد 5 ماه پس از صدارت او بود به این معنی در 28 ربیع الثانی 1265 دشمنان امیر عده ای از سربازان را که مواجبشان عقب افتاده بود به قیام برمند امیرو تقاضای تغییر او واداشتند. شورشیان دور خانة امیر را گرفتند و به هتاکی و بی حرمتی پرداختند و دو تن از نوکران امیر هم در این واقعه به قتل رسیدند.شورشیان شاه را مجبور کردند که امیرکبیر را از مقام صدارت عزل کند. ناصرالدین شاه نیز که از محبوبیت تمام امیر در میان سپاهیان به هراس افتاده بود و امیرکبیر نیز تا حدی در انجام کارها استبداد به خرج می داد و غالباً به اوامر شاه جوان اعتنایی نمی کرد سوء ظن شاه نسبت به او شدت یافت تا اینکه فرمان عزل او را از صدارت صادر کرد. پس از عزل امیرکبیر از صدارت چون مهدعلیا و میرزا آقاخان نوری از ماندن امیرکبیر در تهران نگران بودند و می ترسیدند که شاه دوباره ا و را به صدارت منصوب کند، شاه را واداشتند تا امیر را به حکومت کاشان منصوب کند. پس از مدتی از حکمرانی امیرکبیر در کاشان، شاه دستور داد او را به باغ فین کاشان تبعید کنند. سرانجام درباریان و خصوصاً میرزا آقاخان نوری شاه را واداشت حکم قتل آن مرد بیمانند را صادر کند و میرغضب مخصوصی را برای کشتن امیر به کاشان فرستادند.میرغضب در هجدهم ربیع الاول 1268 زمانیکه امیر در حمام فین بود، دلاک را به زدن رگهای امیر واداشت. و امیرکبیر بدون اظهار هیچگونه عجز و لابه به این طریق جان سپرد .

آرامگاه اميركبير

كالبد امير را ابتدا در همان كاشان دفن كردند. به روايت ميرزا جعفر حقايق نگار خورموجى روز بعد از قتل جسدش را به گورستان «پشت مشهد» كاشان بردند. پهلوى گور حاج سيد محمدتقى نامى به خاك سپردند. چند ماه بعد، به پايمردى همسرش عزت الدوله كالبد اميركبير را به كربلا حمل كردند و در اتاقى كه در آن به سوى صحن امام حسين(ع) باز مى شود به خاك سپردند و اين شعر حماسى پرسوز را بر سنگ گور او نقش كردند :

آه كه در جهان دون، از صدمات اين غما / عالم روز واپسين گشت عيان به عالما

خاك ملال از جهان، رفت به هفتم آسمان / رفت به گلشن جنان، وارث آصف جما

كارگشايى متقى، حارس ملك دين تقى / آنكه ز سهم او شقى، شد به سوى جهنما

بست چه بار زين سفر، روح امير نامور / شد زمدار تا مدر، ماه صفر محرما

هاتف رحمت خدا، خواند به گوش اين ندا / كز در بندگى درآ، تا كه شوى مكرما

مال وفات او ز غم، كلك سرور زد رقم / گفت كه بى زياد و كم آه امير اعظما

 

نکته : - در متن فوق آمده "پهلوى گور حاج سيد محمدتقى نامى" که این سید محمد تقی نام همان سید محمد تقی پشت مشهدی از علمای بنام و مشهور قرن سیزدهم کاشان است که به عقیده برخی حتی به حضور حضرت ولی عصر نیز شرفیاب شده اند.در دوران قاجار رسمی وجود داشته که جنازه را برای مدت چند سالی در سردابه هایی مخصوص اصطلاحاً به امانت می گذاشته اند تا رطوبت جسد گرفته شود و سپس آنرا به عتبات عالیات حمل می نموده اند که نحوه دفن امیرکبیر نیز به همین صورت بوده است.

روزى كه اميركبير به شدت گريست

 سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ى دولت ايران براى واكسن زدن به فرمان اميركبير آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجوانانى ايرانى را آبله‌كوبى مى‌كردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌كوبى به امير كبير خبردادند كه مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واكسن بزنند. به‌ويژه كه چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مى‌شود.

هنگامى كه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باخته‌اند، امير بى‌درنگ فرمان داد هر كسى كه حاضر نشود آبله بكوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مى كرد كه با اين فرمان همه مردم آبله مى‌كوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و نادانى مردم بيش از آن بود كه فرمان امير را بپذيرند. شمارى كه پول كافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌كوبى سرباز زدند. شمارى ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند يا از شهر بيرون مى‌رفتند.

روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند كه در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پيرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله كوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را كه فرزندش از بيمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد كودك نگريست و آنگاه گفت: ما كه براى نجات بچه‌هايتان آبله‌كوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جن زده مى‌شود. امير فرياد كشيد: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اينكه فرزندت را از دست داده‌اى بايد پنج تومان هم جريمه بدهي. پيرمرد با التماس گفت: باور كنيد كه هيچ ندارم. اميركبير دست در جيب خود كرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حكم برنمى‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.

چند دقيقه ديگر، بقالى را آوردند كه فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميركبير ديگر نتوانست تحمل كند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گريستن كرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زمانى اميركبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند كه دو كودك شيرخوار پاره دوز و بقالى از بيمارى آبله مرده‌اند. ميرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌كردم كه ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است كه او اين چنين هاى‌هاى مى‌گريد. سپس، به امير نزديك شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچه‌ى شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست. امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان كه ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشك‌هايش را پاك كرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى كه ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيده‌اند.

امير با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و كوچه و خيابانى مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مى‌كنند. تمام ايرانى‌ها اولاد حقيقى من هستند و من از اين مى‌گريم كه چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند كه در اثر نكوبيدن آبله بميرند.

امیرکبیر پس از مرگ

محمدعلی اراکی می گوید که درخواب امیرکبیر را دیده است که جایگاه رفیعی در عالم برزخ داشته است ، سبب آن را می پرسد و وی پاسخ می دهد :"با اشك گفت: آنگاه كه رگ دو دستم را در حمام فین كاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه كرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه كشید پسر فاطمه؟ او كه از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا كردم ، لب به آب خواستن باز نكردم و اشك در دیدگانم جمع شد آن لحظه كه صورتم بر خاك گذاشتند امام حسین آمد و گفت به یاد تشنگی ما ادب كردی و اشك ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران كنیم

مجموعه فیلم هایی در باره امیر کبیر و بازیگرانشان

در فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما، داریوش ارجمند در نقش امیرکبیر بازی کرد.

در مجموعه تلویزیونی امیرکبیر، سعید نیکپور در نقش امیرکبیر بازی کرد.

درمجموعهٔ تلویزیونی «سلطان صاحبقران» -کار علی حاتمی- ناصر ملک مطیعی نقش امیر کبیر را بازی کرد.

در مجموعه تلویزیونی سالهای مشروطه (1388) به کارگردانی محمدرضا ورزی، محمدصادقی نقش امیرکبیر را بازی کرد.

 

منابع:

http://zendeginameh.takblog.ir

http://www.pajoohe.com

http://daneshnameh.roshd.ir

http://fa.wikipedia.org

http://www.keyashiyan.com

http://www.tabnak.ir

 

 جهت اطلاعات بیشتر در مورد این مرد بزرگ فایل pdf  را از لینک زیر دریافت کنید.

upload/fardanegar/file/fardanegar%20file/amir%20kabir.pdf


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: تاریخ
برچسب‌ها: امیر کبیرزندگی نامهاقداماتقتل امیر کبیرpdf
[ ] [ 20:54 ] [ فردانگار ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

بنده شجاعي فرد دبير رشته مطالعات علوم اجتماعي هستم.در اينجا شما مطالب جذاب درباره دروس رشته مطالعات علوم اجتماعي خواهيد يافت كه هم براي دانش آموزان و معلمان و ساير افراد علاقه مند مي تواند مفيد و آموزنده باشد.
امکانات وب
میهن بلاگ